سایت باکس نما

همیشه همه چیز اونطوری که فکر می کنی پیش نمیره…

در دوران کنونی که نسل جدید می کوشد به آرزوهایی چون پول، شهرت و جایگاه اجتماعی بهتر دست پیدا کند، وحید نیز در راه دستیابی به آرزوهایش تلاش می کند و چیزی برای از دست دادن ندارد. وحید، رها و آرمان را نیز هم مسیر می کند، ناآگاه از سرنوشتی که بدلیل ماجراجویی هایشان در فضای مجازی، با آن رو در رو می شوند...

«مرد نقره ای» درباره ی تکواندو کارانی است که می خواهند در مسابقه تکواندو در سطح بین الملل، پرچم ایران را به اهتزار درآورند. مسابقات در کشور ترکیه برگزار می شود، اما پیش از شروع آن حادثه ای رخ می دهد و این شروع ماجراست...

بابا محسن باستان شناس است و همراه با دخترش رها برای کشف یک غار مخوف به شمال ایران سفر می کنند ؛ وقتی به غار می رسند ، ناگهان زمین لرزه اتفاق می افتد و باعث وحشت بابا محسن و رها می شود . زلزله که تمام می شود ، آتوسا بعد از 6 هزار سال استراحت ، از درون یک تابوت قدیمی بیدار شده و وارد زندگی انسان های امروزی می شود . با ورود آتوسا ، زندگی بابا محسن و رها دچار اتفاقات بسیار پر هیجان و چالش بر انگیزی می شود . اما ، تا اینکه ؛ . . . . . .

نوجوانی به نام علی برای بازگرداندن مادر بیمارش به خانه، هر روز در خیابان‌های تهران کار می‌کند. روزی علی توسط مردی بزهکار ماموریت می‌یابد تا وارد مدرسه‌ای شده و یک محموله حاضر در زیرزمین مدرسه را نزد او ببرد و ...

سن و عطا پس از سالها به ایران برمیگردند. آنها به اجبار برای امرار معاش به نوازندگی در خیابان‌ها می‌پردازند، پس از مدتی سودای خوانندگی آنها را رها نمیکند تا این که تصمیم به انتشار آلبوم موسیقی میگیرند. اما ...

دختر جوانی به نام گل بهار به مرد میانسالی فروخته می شود تا برایش بچه به دنیا آورد. مرد میانسال متوجه می شود که دختر بچه‌دار نمی شود و فکر می کند پسر جوانی که دختر را به او فروخته، سرش کلاه گذاشته است. اما با انجام آزمایش مشخص می شود لوله‌های گل بهار بسته شده، در حالی که خودش بی اطلاع است و...

مردی به نام آراز عاشق دختری مسیحی به نام مارال بوده، ولی مارال با مرد دیگری ازدواج می کند. آراز که می فهمد نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته، تصمیم می گیرد این دعا و دیگر طلسم های وارد شده به زندگی اش را نابود کند اما...

تو محل عین بمب صدا کرده، فقط ۱۰ نفر به من زنگ زدن پیغام فرستادن به رحیم بگو افتخار مایی!

اگه اولین باری که زد تو گوش خواهرش دستشو میشکوندی کار به اینجا نمی کشید…