سایت باکس نما

آهو داستان عاشقانه دختری خودساخته است که آرزوهایش را بر باد رفته می‌بیند، اما هنوز امیدش را از دست نداده است.

رسول نگهبانی است که عاشق دختری به نام نصیبه می شود. ولی با دخالت بهنام کارفرمای طماع پروژه، زندگی ساده و عاشقانه اش دچار مشکلاتی می شود.

در دهه ۷۰ یک مربی کلاس کاراته که معلم ادبیات و ورزش هم هست، به مادر مجرد یکی از شاگردان ترسو خود علاقه مند می شود. در این میان، اتفاقات عجیب و غیرمنتظره دیگری رقم می خورد که...

معلمی به نام علی بهاریان و با نام هنری سهراب بهاریان در رشته نمایشنامه‌نویسی تحصیل کرده و حالا پس از سال‌ها بی‌کاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده‌است.

داستانی واقعی از ماجرایی که بخاطر عشق به یک دختر در دهه ۸۰ در یک درگیری محله جنوب شهر تهران رقم میخورد.

پدر پروانه در زندان است و از طریق گوشی فرهاد، یکی از هم بندهایش، با دخترش در ارتباط است. پس از مدتی، فرهاد و پروانه به هم علاقه مند می شوند و این آغاز ملاقات های آن ها و شروع ماجراها است...

ماجرای یک راننده اینترنتی را روایت می کند که عاشق خانم شیرینی پزی می شود اما در ابراز عشق خود به او ناتوان است ...

زنی به نام راحله همراه با همسرش علی و فرزندشان در حاشیه شهر زندگی‌ ساده ای دارند، تا اینکه در اثر رویدادی تلخ، زندگی این خانواده دستخوش تحول شده و مجبور به درگیری‌ با اطرافیان خود می‌شوند و...

داستان از مجلس عروسی مرجان (مونا احمدی) آغاز می‌شود. در میانه‌های عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار (سروش صحت)وارد می‌شوند و میهمانان هم فرار می‌کنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود گرامی (ساعد سهیلی) باعث می‌شود تا دوست داوود, مجید (علی صادقی)که خیال می‌کند او تیر خورده لباس‌های او را در بیاورد و او را به داخل اتاق ببرد آیدا صوفی (هستی مهدوی فر) هم تصادفاً به همان اتاق می‌رود و یک مأمور آن‌ها را باهم می‌بیند مرجان در اتاق را قفل می‌کند تا داماد خلافکار نتواند فرار کند داوود که نمی‌تواند از اتاق خارج شود تا لباس‌های خود را به تن کند یک مانتو زنانه می‌پوشد و از خانه خارج می‌شود او سوار ماشین آیدا می‌شود ماشین آن‌ها با ماشین پلیس تصادف می‌کند و مأموران که فکر می‌کنند آن‌ها با هم رابطه داشتند بازداشتشان می‌کنند.

قصه‌ی چند جوان مهاجر افغان را روایت می‌کند که قصد رفتن به اروپا را دارند. رونا: حامد از دریا نترسی یا از هر چی که بترسی بلای جونت میشه، حامد: نمی ترسم.