سایت باکس نما

اگه اولین باری که زد تو گوش خواهرش دستشو میشکوندی کار به اینجا نمی کشید…

جوانی بسیجی پس از آن که همسر محجبه اش مورد ضرب و شتم یک شهروند قرار می گیرد و نهایتا منجر به سقط جنینش می شود، تصمیم می گیرد با دستگیری ضارب او را به سزای عملش برساند اما زمانی که مشخص می شود ضارب یکی از اشخاص رده بالای حکومتی است، کار به جاهای پیچیده می کشد.

شنای پروانه در جنوب شهر، غوغا به پا می کند. فیلمی از زنی به نام پروانه که مشغول شناست، در فضای مجازی منتشر می شود. حالا شوهر پروانه و برادر شوهرش به دنبال انتقام از عامل این بی آبرویی هستند و این شروع ماجراست...

در میانهٔ سال‌های جنگ و در اوج بمباران‌های تهران، روزگار با بیم و ترس می‌گذرد. اما عشق و دل‌دادگی و زندگی و امید، هراس ملموس مرگ را به فراموشی می‌سپارد؛ رفتگان در کلماتِ زندگان تکرار می‌شوند. مرگ، سؤال مطلق است و عشق، ابهام مکرر. «بمب؛ یک عاشقانه» با کورسوی امیدبخش زندگی کار دارد نه با سیاهی مطلق مرگ.

مینا وقتی که دانشجو بوده با استادش مرتضی ازدواج میکند و پس از ده سال زندگی مشترک با وی، می خواهد از او جدا شده و برای ادامه تحصیل به به خارج برود، اما مرتضی که از این اتفاق خوشحال نیست، تمام تلاش خود را برای منصرف کردن او از تصمیمش به کار میگیرد ولی با بازگشت خواهر مینا از خارج و مریض شدن مادر مرتضی اتفاقات تازه ای رقم میخورد...

داستان دو جوان بیست و یکی دو ساله است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. ولی خانواده ها چندان موافق این ازدواج نیستند. آنها منتظرند تا به مرور زمان رضایت خانواده هایشان را بدست آورند. آن دو یک رویا دارند؛ برنده شدن در لاتاری و دریافت گرین کارت امریکا...

داستان فیلم درباره‌ی دختر جوانی به نام "ملیحه" است که عاشق "سیامک" می‌شود و علی‌رغم مخالفت خانواده‌اش با او ازدواج می‌کند. اما اختلافات فرهنگی و اخلاقی بین آن دو باعث می‌شود که مشکلاتی بین آنها به وجود بیاید...

داستان نام یک گروه خلافکار به اسم لانتوری است. لانتوری متشکل از سه مرد و یک زن است. کار آنها دزدی و زورگیری است. سردستهٔ لانتوری پسری است به نام پاشا. که ناخواسته عاشق زنی به نام مریم می شود. اما پس از بی توجهی مریم وی ...

“اختاپوس” از درون یک غار، امورات قلعه را فرمانروایی می‌کند. او برای به دام انداختن آهوها و نوشیدن عصاره تن آن‌ها “بل بله” را به خدمت گرفته اما آهوها با نقشه‌ای “پیشونی‌سفید” از قلعه فرار می‌کنند. از سوی دیگر مادر “آهو پیشونی‌سفید” برگشته تا آهو را از “سالار” یعنی پدر خوانده‌اش پس بگیرد و “پیشونی‌سفید” به دلیل رنجش از سالار، می‌خواهد به پیش مادرش بازگردد اما..

روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذی‌های سازمان مجاهدین خلق در جبهه می‌شوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد می‌خواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم می‌خورد.